اروپا را چه کسانی اداره می کنند؟ (قسمت دوم)
۲۸م شهریور, ۱۳۹۸ -
این گفت و گو را دولتمداران و مدیران ارشد دیپلماسی نخوانند!
مدخل:
محمّدتقی تقی پور از پژوهشگران باسابقه در حوزه ی مباحث و مسایل تاریخی، سیاسی، بین المللی، یهود و صهیونیسم است. تاکنون ده ها کتاب و مقاله ی پژوهشی و نیز گفت و گو از ایشان منتشر شده است. بعضی آثار و نوشته های آقای تقی پور در سطح اروپا و آمریکا و به خصوص جامعه صهیونیست های آن سامان و حتی در اسرائیل بازتاب پیدا کرده و یا مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. گفت و گوی حاضر با ایشان درباره ی ماهیت، اصول و مبانی فکری دولتمداران آمریکایی و اروپایی در دوران معاصر است. عمده ی سؤال ها این است که برنامه ریزان، سیاستگذاران و تصمیم سازان دنیای غرب در یکی دو قرن اخیر و نیز در دوران کنونی، به کدام جریان فکری و اعتقادی گرایش، وابستگی و پیوستگی دارند و در تعقیب کدام آرمان و راهبرد هستند و در نهایت ریشه و اساس ناسازگاری آن ها با نظام جمهوری اسلامی ایران چیست؟
پاسخ این قبیل پرسش را در گفت و گوی حاضر می خوانید.
۲) اسراری از حکومت مخفی
نسیم قدس: اساسا سران و روسای شناخته شده و رسمی ایالات متحده و اروپا، در عرصهی سیاستگذاریها و تصمیمگیریهایی از این دست، در جهان کنونی چه جایگاهی دارند؟
تقی پور: در دوران کنونی سیطرهی بلامنازع اشخاص و کانونهای صهیونی و نیز عوامل و عناصر آنها، بر ارکان قدرت سیاسی و اقتصادی جهان غرب نهتنها کاهش پیدا نکرده بلکه پیچیده و اسرارآمیز شده است.
پیچیده و اسرارآمیز به این معنا که سیطره و قدرت بنیادها، تشکلها و کانونهای صهیونیستی و عوامل و عناصر پنهان و نیمهپنهان آنها بر ارکان حکومت در دنیای غرب، چه در عرصهی اقتصاد و سیاست و چه در عرصهی فرهنگ، علم و هنر، صرفا در آن جا نیست که ازطریق سازمان ملل، شورای امنیت، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، سازمان عفو بینالملل، کاخهای سفید، الیزه، باکینگهام، پنتاگون، ناتو و… نمود و جلوه پیدا میکند. بلکه این نفوذ و حضور اسرارآمیز به صورت «حکومت در حکومت» یا «دولت پنهان» در داخل حکومتها و دولتهای آمریکا و اروپا و حتی سازمانهای بینالمللی بروز، نمود و واقعیت پیدا کرده است.
براساس تحقیقات و اسناد به دست آمده از این کانونها و دولتهای قدرتمند پنهان، به عنوان نمونه با قاطعیت، جرات و صراحت تمام میتوان ادعا و اعتراف کرد: سیاستها و تصمیماتی که امروز در برخی مناطق و اماکن گمنام جهان، از قصر «لاگسنبورگ» در وین تا «کاخ فرهنگستان بروکسل» و از «تالار محرمانه سبز رنگ فیکسینگ لندن» تا سازمان «پاگواش» در کانادا و از مقر «کمیسیون سهجانبه» در ساختمان «بنیاد کارنگی» در جوار سازمان ملل و تا شعبههای آن در «توکیو» و «پاریس»، در مسیر استراتژی «سلطنت جهانی یهود» اتخاذ میشود، به مراتب مهمتر، اساسیتر، کاربردیتر و نافذتر از تصمیمات رهبران و روسای رسمی و شناخته شدهی جهان در آمریکا، اروپا و سازمانهای معروف بینالمللی است.
ندانستن، کتمان، انکار یا عدم پذیرش این واقعیتها در اصل مساله تغییری به وجود نمیآورد.
بنابراین، این واقعیت را نباید کتمان کرد و نادیده گرفت که کلید نتایج گفت و گو، مذاکره و مصالحه با طرفهای اروپایی و آمریکایی درباره موضوع ایران، در دست هیچ یک از مقامات رسمی اروپا و آمریکا و در مقر دولتهای متبوع آنها نیست. امثال «بوش»، «بلر»، «گوردون بران»، «سارکوزی»، «مرکل»، «سولانا» و کارکنان کوچکی چون «کاندولیزا رایس»، پادوها و کارگروههای اجرایی همان بنیادها و کانونهای پنهان و نیمهپنهان امپراتوری قدرت هستند که فاقد هرگونه اختیار و استقلال لازم برای تصمیمگیری دربارهی ایران و مسائل هستهای این کشور هستند. بنابراین آمریکا و اتحادیهی اروپا مجری احکام و دستورات صادرشده و تابع سیاستهای از پیش تعیین شدهی همان امپراتوری پنهان هستند.
به راستی! اساسا این واقعیتهای تلخ، تکاندهنده و اسرارآمیز دنیای معاصر در اندیشه و دیدگاههای مسئولان و مقامات ایرانی طرف گفت و گو با طرفهای اروپایی و آمریکایی، از چه جایگاهی برخوردار است و چه میزان در تحلیلها و تصمیمگیریهای آنان نقش و تاثیر دارد؟
فرستاده شده در گفت و گو | بدون نظر